شما اینجا هستید   |

در چهارشنبه‌ای که گذشت نخبگان توفیق یافتند گوش دل به رهنمودهای پیرمرادشان که آنها را از دریای متلاطم جهالت مدرن به سلامت عبور داده است، بسپارند. رهنمودها بسیار است و هر فراز آن قابل بحث و در این میان لازم دانستم پیرامون نکته‌ای اساسی که تغییر ریل‌گذاری ارتباطات و تعاملات علمی است، چند سطری را به نگارش درآورم. رهبر معظم از نگاه به شرق همکار و جایگزینی آن با غرب رقیب سخن به میان آورد. در شرح آن لازم است در ابتدا به فراز و فرودهای تاریخی در عرصه علم نگاهی بیندازیم.

در طول زندگی بشر روی این کره خاکی تاریخ علم، تاریخ تمدن و تاریخ ادیان با یکدیگر پیوندی ناگسستنی داشته‌اند. در همین راستا می‌توان به‌جرأت ادعا کرد که با ظهور اسلام گره موانع پیشرفت علمی بشر باز شد، بشری که در هزاره پس از افلاطون و ارسطو چنان شیفته یافته‌های فکری خود شده که جرات حرکت رو به جلو از او گرفته شده بود. در ایامی که تاریخ علم‌نویسان آن را حضیض ضمیر انسانی یاد کرده‌اند پیامبر عظیم‌الشان اسلام مبعوث و قرآن کتاب هدایت نازل شد، این معجزه الهی پس از ۱۷ سال به کتابت درآمد و در سراسر پهنه سرزمینی اسلام نه‌تنها شبه‌جزیره و شام بلکه مصر و ایران، این دو سرزمین قدیمی و کهن و صاحب پیشرفته‌ترین تمدن‌ها و تا اندلس در اختیار همگان قرار گرفت و خیلی زود تمدنی شکل گرفت که به‌قول جرج سارتن «کافی است گفته شود که تمدن اسلامی، پیوندی بود از یک نهال تازه و نیرومند (عربی تحت تعالیم اسلام) بر درخت کهن سال ایران.» ۱

او همچنین در بخش دیگری از کتاب می‌افزاید: «در اوایل قرن دهم میلادی یا در اواسط آن، تجلی دانش اسلامی حتی در غرب چنان بود که هر اثر عربی تازه تا حدودی از اعتبار برخوردار می‌شد که مجموع این آثار کسب کرده بود. با اطمینان به اینکه زبان‌های دیگر هم از قبیل لاتینی، یونانی و عبری مورد استفاده علما قرار می‌گرفت، آثاری که به آن زبان‌ها نوشته می‌شد دارای چیز تازه‌ای نبود و در زمینه علوم مانند هر زمینه دیگر، وقتی پیشرفت در یک زمینه متوقف می‌شود، در راستای دیگر نیز عقب‌نشینی آغاز می‌شود. همه کشف‌های تازه و تعالیم نو به عربی انتشار می‌یافت. عجیب است که زبان قرآن وسیله‌ای بین‌المللی برای تعالی علم شد.»

نتیجه این دوران شکوفایی علمی که با نهضت ترجمه و انتقال دانش یونانیان به سرزمین‌های اسلامی آغاز شد با جهان‌بینی برگرفته از تربیت دینی و قرآنی اسلام جلا یافت و به‌قول دکتر زیگرد هونکه، «مسلمانان دانش‌ها را فقط اقتباس نکرده‌اند، همچنان که آلات و ابزارهای علمی را بدون تحقیق مورد استفاده قرار نداده‌اند. آنان از آغاز کارشان دنیا را به جهت آزادی در انتخاب موضوعات برای تحقیق و شجاعت علمی مبهوت ساختند و با این دو امتیاز، نتایج کار گذشتگان را گرفته و با تحقیق و انتقاد از خطاها و اشتباهات آنان در یک قلمرو رویاننده معرفت جدید مشغول کار شدند، بدون اینکه شهرت شخصیت‌های بزرگ دانش و جهان‌بینی گذشته، چشم آنان را خیره کند.

روشن‌ترین دلیل این مساله، تالیف کتاب‌هایی است که به انتقاد از ارسطو و بطلمیوس نوشته شده است. روش واقعی آنان در دانش، اهمیت شدیدی بود که به‌صورت مکرر به تجربه و کاوش‌های شخصی می‌دادند. (بدون اینکه تحت‌تاثیر دیگران قرار بگیرند).»۲ و این تمدن علمی تا آنجا پیش رفت که غربیان دست تمنا به‌سوی آنان دراز کرده و در قرن ۱۵ میلادی، قرن نهم هجری جورج، پادشاه ولز گروهی که شامل ۱۲ دختر از اشراف و اعیان بود را به‌سرپرستی برادرزاده‌اش، شاهزاده دوبان به طرابلس اعزام کرد. این گروه به اشبیلیه رفت و در این سفر رئیس کارمندان کاخ ولز نیز همراه آنان بود. وی نامه‌ای را از پادشاه جورج به خلیفه هشام سوم به‌همراه داشت.

در این نامه آمده است: «ما از پیشرفت زیادی که مراکز علمی و صنعتی در کشور آباد شما از آن برخوردار است، مطلع شدیم و خواستیم که جوانان ما نیز نمونه‌هایی از این پیشرفت‌ها را فرا گیرند تا این امر آغاز نیکی برای حرکت پشت‌سر شما و گسترش نور دانش در سرزمین ما باشد؛ سرزمینی که نادانی از چهار طرف آن را احاطه کرده است.»۳

اما دیری نپایید با گذشت ایام به‌دلایلی که از حوصله این مقاله بیرون است در ۳۰۰ سال بعد به نقطه معکوس آن رسیدیم، آنجاکه ژوبر، فرستاده دولت فرانسه در بهار ۱۸۰۵ با عباس‌میرزا (۱۸ ساله) در اردوگاه وی در اردبیل ملاقات کرد و در سفرنامه خود به ارمنستان و ایران آورده است: «عباس‌میرزا گفت آن نیرو کدام است که تفوقی اینچنین بسیار نصیب شما گردانیده است؟ علت ترقیات شما و ضعف دائم ما چیست؟ شما فن حکومت، فن پیروز شدن و فن به‌کار بستن همه قابلیت‌های انسانی را می‌دانید، در حالی که مثل اینکه ما به دست و پا زدن در جهانی شرم‌آور محکوم هستیم و به زحمت به آینده می‌اندیشیم. پس آیا شرق از اروپا قابلیت سکونت کمتری دارد؟ کمتر حاصلخیز است؟ کمتر ثروتمند است؟ آفتابی که پیش از آنکه به شما برسد ما را روشنایی می‌بخشد، در اینجا کمتر از آنجا خیرخواهی و سودمندی دارد.

بگو ‌ای مرد خارجی‌، ما برای‌ اعتلای‌ ایران‌ چه‌ کار باید بکنیم‌؟ آیا من‌ هم‌ باید مثل‌ تزار مسکویی‌ رفتار کنم‌ که‌ از تخت‌ خود پایین‌ آمد تا بتواند شهرهای‌ شما را از نزدیک‌ ببیند؟ آیا من‌ هم‌ باید ایران‌ را ترک‌ کنم‌ و این‌ ثروت‌ انباشته‌شده‌ را بدون‌ استفاده‌ بگذارم‌؟ آیا باید بروم‌ و هر آنچه‌ را شاهزاده‌ای‌ باید بداند، یاد بگیرم‌؟ بیگانه، سخن بگو، به من بگو چه باید کرد تا ایرانیان زندگی را از سر گیرند، مرا از وضع کنونی این ممالک پرنام و آوازه‌ای آگاه کن که تقریبا بر ما ناشناخته‌اند.»۴

این چشمه برگرفته از نگاه غرب‌سالارانه سرمنشأ همان جویی است که نخبگان و سردمداران جامعه ما سال‌ها تا انقلاب اسلامی بر کنار آن نشسته بودند. نتیجه آن اعزام ۱۹۰ دانشجو در ۶ مرحله از سال ۱۲۲۶ تا ۱۳۱۲ هجری شمسی است. این اعزام‌ها عمدتا به فرانسه از عباس‌میرزا تا رضاخان بود و بالاخره تاسیس دانشگاه تهران با مدلی برگرفته از فرانسه صورت گرفت که آن را می‌توان دوران اول ارتباط نام نهاد و  در دوران دوم ارتباط پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد با مدل آمریکایی که حتی حضور مستشاران آمریکایی را در عرصه مجوز تاسیس دانشگاه در ایران در پی داشت، دانشگاه شهیدبهشتی (ملی ایران)، شیراز و صنعتی شریف ماحصل این رویکرد است.

مرحوم شیخ‌الاسلام، موسس دانشگاه ملی ایران (شهیدبهشتی) در کتاب خاطرات خود می‌آورد: «ملاقات با دکتر محمود مهراد وزیر فرهنگ: هنگام ملاقات مهراد معلوم شد از همه سوابق مطلع است و با تهیه و تدارک قبلی آماده برای منفی‌بافتن و آیه یأس خواندن است. مهراد گفت اولا تاسیس دانشگاه، قانون مخصوص می‌خواهد و ما چنین قانونی نداریم. اگر نظر شاه تاسیس چنین دانشگاهی است باید قانونی تهیه کنیم و نخست‌وزیر به مجلس ببرد. ثانیا مستشاران فرهنگی آمریکایی که داریم برنامه و نظرات شما را به‌اتفاق خودتان مورد مطالعه قرار دهند. دیدم با میرزا قلمدانی از فرهنگ استعماری طرفم.

پس از توضیحات درباره لزوم قانون راجع به مذاکره و مشاوره با مستشاران آمریکایی هم گرچه خودم را در این موضوع به‌خصوص اعلم و اصلح می‌دانم، مخالفتی ندارم. کمیسیون مذکور را در دفتر معاون تعلیماتی وزارت فرهنگ با حضور مدیرکل تعلیمات عالیه و چند مدیرکل دیگر و چهار نفر مستشار آمریکایی و خانم چهل، پنجاه‌ساله‌ای به‌نام توران اعلم، مترجم مستشاران و من تشکیل دادند. چون من مطالب را آن‌طور که برای آنها قانع‌کننده و موثر باشد، بیان کردم و فهمیدند هیچ‌کدام سوابق علمی و مدارک تحصیلی را که من دارم از آمریکای خودشان ندارند.»۵

بهمن ۱۳۵۷ را می‌توان مطلع فجری دوباره برای رجوع به اسلام ناب محمدی، همان اسلامی که یک‌بار تاریخ علم را تحت‌تاثیر خود قرار داده بود دانست؛ تاثیری که به‌قول مورخان تاریخ علم، «غرب بدون کمک شرق پیشرفته‌تر در فاصله سال‌های ۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی به احتمال زیاد هیچ‌گاه به مرز مدرنیته نمی‌رسید.»۶

این آغاز دوباره حرکتی نو را در تحرک علم به وجود آورد، پیش‌قراولی در رشد برون‌دادهای علمی در یک دهه حساسیت نظام سلطه که حفظ موقعیت رهبری جهانی را با پیشگامی در علم تضمین می‌کرد، برانگیخت و این حرکت همزمان با رشد هند، چین و روسیه شد تا آنجاکه در سند چشم‌انداز پژوهش انگلستان در سال ۲۰۱۰ بیان شده که «ایالات متحده در حال بررسی جایگاه خود است و نقاط‌ضعف را به شیوه قابل ملاحظه‌ای درک کرده است. گزارش «فراتر از طوفان پیش رو»، یک فراخوان بیدارباش برای ایالات متحده مبتنی‌بر تهدیداتی است که پیش روی سلطه آنها قرار دارد. این گزارش اثر چشمگیری بر مدیریت اوباما داشته است.

این عقیده در ایالات متحده وجود دارد که نه‌تنها در ارتباط با آموزش، بلکه در زمینه صنایع دانش‌بنیان نیز پیشتازی آمریکا در دنیای مشترک به‌سرعت در حال تحلیل است. ایالات متحده که بازیگر اصلی پژوهش در دنیاست از نگرانی‌هایش نسبت به جابه‌جایی لرزه‌ای دورنمای جهانی رقابت که به‌طور ویژه و نه منحصرا، ناشی از توانمندی در حال رشد علمی و فناورانه چین و هند است، می‌گوید. انگلستان هم باید به همان میزان، بزرگی این تهدید را درک کرده و اقدام مناسبی برای مواجهه با آن در نظر بگیرد. درصورتی که انگلستان بخواهد توان رقابتی‌اش در پژوهش را حفظ کند، به تحکیم جایگاه ویژه خود نیاز خواهد داشت.

ما باید تضمین کنیم که می‌توانیم شانه‌به‌شانه‌ دیگر کشورها یا جلوتر از آنها که به‌شدت برای توانمندسازی پژوهش خود هزینه می‌کنند، بمانیم تا موفقیت رقابتی‌مان در عرضه کالاها و خدمات باارزش به اقتصاد جهانی تضمین شود. ما باید تضمین کنیم که در مواجهه با سرمایه‌گذاری‌ها و رقابت بسیار چشمگیر، بالاخص از سوی هند و چین، توجه و سرمایه‌گذاری کافی در مهندسی، ریاضیات و علوم فیزیکی به عمل می‌آوریم. باید معادله‌ رقابت-تعامل را متعادل کرد و از طریق چارچوب تعالی پژوهش به بهترین طریق می‌توان به آن دست یافت.»

همچنین گزارش سال ۲۰۱۶ شاخص‌های علوم و مهندسی توسط بنیاد علوم طبیعی آمریکا تاکید می‌کند: «توسعه اجتماعی و روند رشد در مناطق مختلف یک جابه‌جایی شگفت‌انگیز در جغرافیای جهانی تحقیق، آموزش و فعالیت‌های تجاری علم و مهندسی پدید آورده است. پدیدار شدن یک دنیای چندقطبی فزاینده در علم و مهندسی پس از دهه‌ها رهبری علم توسط ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن بوده است. در دنیای امروز قرن بیست‌ویکمی شبکه‌ای، که این ارتباطات هر روز گسترش می‌یابد، نیروی انسانی با مهارت علوم و مهندسی منشأ جمع‌کنندگی ظرفیت نوآورانه ملت‌ها و اقتصاد رقابتی هستند.

دولت‌ها در برخی کشورها دسترسی به آموزش عالی را با اولویت بالایی فراهم کرده‌اند. در همین ایام آنها با افزایش جابه‌جایی نیروهای ماهر خود که در حوزه علوم و مهندسی تحصیل یا کار می‌کردند، مواجه شده‌اند به‌طوری که کشورها در جذب استعداد‌های درخشان با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند.» این دو سند ماهیت نگاه نظام سلطه را به همکاری علمی و بین‌المللی روشن ساخته و عمدتا آنها نگاه‌شان رقابتی و بلکه حذفی است و تا آنجا پیش رفته‌اند که در اسناد خود به‌صراحت اعلام می‌کنند که «انگلستان باید مقصد اولیه، یعنی جایی که پژوهشگران از اطراف دنیا برای آمدن و ماندن در آنجا رویاپردازی می‌کنند، باشد. ما استعدادهای بومی و خارجی را پرورش داده و حفظ خواهیم کرد.

ما نیازمند درک این نکته هستیم که چه چیز ورود بهترین پژوهشگران به انگلستان را تشویق می‌کند و همچنین باید از سرمایه‌گذاری روی کسانی که متعاقبا به خارج از انگلستان مهاجرت خواهند کرد، اجتناب کنیم.» با آنچه بیان شد درک کامل‌تری نسبت به فرمایش مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان در چهارشنبه گذشته پیدا می‌کنیم که با تاکید بر ضرورت ارتباط علمی با کشورهایی که در مسیر رشد علمی جهشی قرار دارند (یعنی) کشورهای آسیا، افزودند: عمدتا نگاه‌مان باید طرف شرق باشد، نگاه طرف غرب و اروپا و مانند اینها برای ما جز معطل‌کردن، جز منت‌کشیدن و کوچک‌شدن هیچ اثری ندارد. ما باید نگاه‌مان طرف شرق باشد. کشورهایی هستند که می‌توانند به ما کمک کنند، می‌توانیم با چهره‌ای برابر با آنها مواجه بشویم. ما به آنها کمک کنیم، آنها هم به ما کمک کنند، تبادل علمی با آنها داشته باشیم.»

در پایان جهت تحقق عملی این نگاه جدید که از پی ۱۷۰ سال نگاه به غرب در حوزه علم می‌خواهد افق جدیدی را پیش روی ما بگشاید، لازم است با حرکت نظام‌مند و با نگاه انتقادی به ارتباطات گذشته طرحی نو دراندازیم. جغرافیای نوین توسعه علم، گام‌ها و حرکت جمعی و یک اراده راسخ در جمع مدیران آموزش عالی به‌همراه شناخت از توانایی‌ها و نهادهای کشورهای جهش‌یافته آسیایی را طلب می‌کند. غرب تلاش می‌کند محور توسعه علم باشد.

در دو دهه اخیر غرب با حاکمیت نظام‌های ارزش‌گذاری بر علم و خصوصا نشر علم و حتی اعمال رسمی تحریم‌های بی‌سابقه علمی و اطلاعات علمی درصدد تحقق حاکمیت خود بر رهبری علم جهانی است، در گام اول این حرکت برای خروج همه‌جانبه از این سلطه باید پیمان علمی جدیدی به‌موازات پیمان‌های امنیتی، اقتصادی و سیاسی بین کشورهایی نظیر ایران، چین، هند، روسیه، برزیل و ترکیه که کنشگران جدید عرصه علم هستند، تشکیل شود و جمهوری اسلامی ایران می‌تواند بنیانگذار آن باشد. در کنار آن شبکه محققان از کشورهای عضو این معاهده در جهت ایجاد شبکه نشر علم با شاخص‌های منطقه‌ای آن و همچنین ارزیابی و رتبه‌بندی دانشگاه‌های کشورهای عضو تشکیل شود، البته این آغاز راهی است که تغییر در جغرافیای علم را رقم خواهد زد.

به اشتراک بگذارید : | | |